معلمی که برای تدریس با طناب و قرقره از رودخانه ای خروشان عبور می کند / نمایندگان می دانند در این مناطق چه خبر است اما فقط موقع انتخابات پیدایشان می شود
معلمی که برای تدریس با طناب و قرقره از رودخانه ای خروشان عبور می کند / نمایندگان می دانند در این مناطق چه خبر است اما فقط موقع انتخابات پیدایشان می شود

عصرخوزستان / گفتگو: طاهره آشیانی دیروز انگار ماه و خورشید و فلک دست به دست هم دادند تا صدای معلمی که سال هاست در مناطق محروم استان خوزستان به بچه ها درس می دهد و سختی ها و مشکلات آنها را از نزدیک دیده و می شناسد و بارها آنها را مطرح کرده در این […]

عصرخوزستان / گفتگو: طاهره آشیانی

دیروز انگار ماه و خورشید و فلک دست به دست هم دادند تا صدای معلمی که سال هاست در مناطق محروم استان خوزستان به بچه ها درس می دهد و سختی ها و مشکلات آنها را از نزدیک دیده و می شناسد و بارها آنها را مطرح کرده در این صفحه هم نوشته شود. خدا را چه دیده ای شاید این بار صدایش را شنیدند و برای بچه های مناطق محروم خوزستان کاری کردند. شاید این بچه ها را دیدند و به فریادشان رسیدند. البته این را هم بنویسم که طبق قانون اساسی، تحصیل حق همه بچه های ایران است، آن هم تحصیل رایگان. اما نکته اینجاست که گویا آنهایی که این بند قانون اساسی را دیده اند و می خواهند به آن عمل کنند، تصورشان این است که همین که برای مناطق محروم معلمی در نظر گرفتند و او را به منطقه فرستادند قضیه حل شده است و قانون اساسی اجرا شده! و دیگر اصلا مهم نیست که بچه ها در چه شرایطی درس می خوانند و معلمان در چه شرایطی درس می دهند. آیا این درس خواندن و درس دادن از روی عشق است یا تکلیف که البته تا الان ثابت شده در هیچ شرایطی فقط «تکلیف» نتوانسته و نخواهد توانست آدم ها را به مقصد برساند. آنچه راه رسیدن به مقصد را هموار می کند فقط «عشق» است.

 

روز پنجشنبه عکسی در شبکه های اجتماعی دست به دست شد و بسیار دیده شد. عکسی که بچه های روستایی دور افتاده در آذربایجان شرقی را نشان می داد که معلمشان راهی باریک از میان حدود دو، سه متر برف باز کرده بود تا دانش آموزانش به مدرسه بیایند. دیروز هم ویدئویی در توییتر بسیار دیده شد که معلمی اهل خوزستان را نشان می داد که با طناب و قرقره از رودخانه ای خروشان عبور می کند تا به روستایی دوردست برود و به دانش آموزان درس بدهد! باورش سخت است اما بله، هنوز هم از این روش بسیار سنتی و خطرناک برای رفت و آمد استفاده می شود. همین دیروز اتفاقا روز جهانی آموزش بود. روزی برای یادآوری این که آموزش حق هر کودکی است و بچه های همه دنیا باید بتوانند در شرایط مطلوب و بی خطر درس بخوانند و آموزش های لازم را دریافت کنند. حالا متوجه شدید چرا اول مطلب نوشتم که همه چیز دست به دست هم داد تا من این جا از معلمی بنام فرهاد اسماعیلی نژاد بنویسم که هنوز دارد با قرقره و طناب از رودخانه رد می شود تا به دانش آموزانش که آن طرف رودخانه هستند درس بدهد.

 

 

 

اسماعیلی نژاد اما خودش این ویدئو را منتشر نکرده، انتشارش کار خدایار زمزم بوده. مدیر مدرسه. هم او که تیرماه امسال به برنامه فرمول یک شبکه یک تلویزیون آمد و همه مشکلات مدرسه های روستاهای خوزستان و مناطق عشایری را بازگو کرد. حرف هایش مثل توپ ترکید و همه جا پخش شد و خیلی ها به او قول مساعدت دادند. یکی از آنها وزارت آموزش و پرورش بود که به آقای زمزم قول داد برای بچه های عشایر، مدرسه می سازد، خیلی زود. اما به گفته خدایار زمزم فقط همان قول بوده و از عمل هیچ و هیچ و هیچ.

 

قول هایی که فراموش می شود

آقای زمزم می گوید: نماینده های شهرها می دانند که در این مناطق چه خبر است، گاهی برای بازدید هم می آیند، قول هایی می دهند و می روند و فراموش می کنند. الان به انتخابات مجلس نزدیک می شویم، باز تنور بازدیدها و قول ها داغ می شود. اما ما دیگر می دانیم که هیچ کس به فکر مردم و بچه های روستا ها و شهرهای کوچک خوزستان نیست که در محرومیت دست و پا می زنند و حرفشان به هیچ کجا نمی رسد. این درد را به کی بگوییم که روستای بنه بحران، در نزدیکی بزرگ ترین نیروگاه برق خاورمیانه قرار دارد که روزی ۲۰۰۰ مگا برق تولید می کند اما این روستا برق ندارد ! جاده ندارد، هیچی ندارد. مگر کشور وزیر نیرو ندارد که بداند داشتن برق و آب حق طبیعی مردم این روستاست.

 

تیزهوشانی در چنبره نبود امکانات

آقای زمزم ۳۲ سال است معلم است. در بیشتر مناطق خوزستان تدریس کرده، آن هم در مناطق محروم. می گوید با سابقه ای که دارد، می تواند به مرکز استان و شهرهای بزرگ برود و آنجا به کارش ادامه دهد اما او عاشق بچه هاست؛ بچه هایی که همه دلخوشی شان درس خواندن است. شاید که بتوانند آینده شان را تغییر دهند. آقای زمزم می گوید: این بچه ها واقعا مستعد هستند، برخی از آنها اگر در شهر بودند و امکانات داشتند باید می رفتند مدرسه تیزهوشان درس می خواندند. اما الان در مدرسه هایی درس می خوانند که فقط اسمشان مدرسه است. گاهی خانه خرابه هایی است که زیر سقف آنها ماندن حتی خطرناک است. بچه هایی که دوست دارند درس بخوانند با هر مشقتی که هست ادامه می دهند اما وقتی درس شان تمام می شود و مثلا لیسانس می گیرند، کار پیدا نمی کنند و برمی گردند و در روستا چوپانی می کنند. برخی از بچه ها آنها را که می بینند از درس خواندن منصرف می شوند، می گویند اگر قرار است چوپان شویم چرا درس بخوانیم. معلم ها همه تلاش خود را می کنند تا به بچه ها انگیزه بدهند و تا جایی که خودشان بلدند به آنها مهارت یاد بدهند که بچه ها بتوانند آینده خود را بهتر بسازند اما آموزش بنیادین دانش آموزان به کمک دولت و امکانات نیاز دارد. معلم چطور باید انگیزه و عشقش را به بچه ها ثابت کند تا مسوولان باور کنند، آقای فرهاد اسماعیل نژاد که فیلمش را منتشر کردم تا به ایذه و روستای محل خدمتش برسد، چند کیلومتر را باید با طناب حرکت کند. بچه ها و دیگر مردم ساکن این مناطق هم از همین روش استفاده می کنند، راهی خطرناک اما چاره ای ندارند. از ایذه تا چهارمحال و بختیاری به پلی حدود ۴۰، ۵۰ کیلومتر نیاز است اما نمی سازند. بارها گفته ایم، نامه نوشته ایم، نماینده ها آمده اند و دیده اند اما هیچ کس کاری نمی کند.

 

مدارس عشایر، مشکلاتشان بیشتر است. سری به روستاهای خواجه انور و ده دز بزنید تا ببینید شرایط چقدر دشوار است. یک معلم باید چند پایه را تدریس کند. بچه ها می آیند و نوبتی درس یاد می گیرند. بیشتر خانواده ها اجازه نمی دهند دختران بیشتر از پایه ابتدایی تحصیل کنند چون شرایط مهیا نیست. بچه ها برای رفتن به دبیرستان یا باید به مناطقی بروند که از روستایشان خیلی دور است و راه ها صعب العبور یا باید به مدارس شبانه روزی بروند که شرایط خاص خودش را دارد و بیشتر خانواده ها نه تنها اجازه نمی دهند پسران بروند چه برسد به این که به دخترها اجازه ادامه تحصیل بدهند.

 

حرف آقای زمزم در ذهنم تکرار می شود، انتخابات مجلس نزدیک است و تنور قول دادن ها داغ، قول می دهند اما عمل نمی کنند… به این فکر می کنم، نماینده ای که نمی تواند درد مردم شهر و روستایش را به مسوولان بلند مرتبه برساند، نمی تواند برای منطقه ای که نماینده آنجاست بودجه بگیرد حتی برای آموزش و درس خواندن بچه ها آیا وکیل مناسبی برای مردم است؟ اصلا چرا باید به او رای داد و به تهران و مجلس فرستاد او را. آیا او اصلا می داند وکیل مردم بودن یعنی چی؟!